‏نمایش پست‌ها با برچسب ایران. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب ایران. نمایش همه پست‌ها

۱۳۹۴/۱۰/۲۷

مراسم تدفین شاهدخت اشرف پهلوی


مراسم تدفین شاهدخت اشرف پهلوی با حضور شهبانو فرح برگزار شد .
در این مراسم عده ای از هم میهنان مان شرکت داشتند .
شاهزاده در این مراسم غیبت داشت .

۱۳۹۴/۱۰/۱۶

خوش خدمتی نوری زاده به سایت های خبری رژیم




گویا کاسه لیسی و پاچه خواری نوری زاده برای رهبرش مورد تایید ایشان گرفت . سایت های رژیم تیتر اول اخبار امروزشان به واکنش این مزدور عربی اختصاص داشت . 



۱۳۹۴/۴/۲۱

تلویزیون اسلامی ایران و 'هنرمندان هنجارشکن در شبکه‌های اجتماعی'

تلویزیون ایران موظف شده همکاری‌اش را با "هنرمندانی که شئونات اخلاقی و رسانه‌ای را در شبکه‌های اجتماعی رعایت نمی‌کنند" قطع کند.

تلویزیون ایران موظف شده همکاری‌اش را با "هنرمندانی که شئونات اخلاقی و رسانه‌ای را در شبکه‌های اجتماعی رعایت نمی‌کنند" قطع کند.

در پایگاه اطلاع رسانی شورای نظارت بر سازمان صدا و سیما آمده است: "متاسفانه تعداد قلیلی از هنرمندان با حضور هنجارشکنانه خود در این شبکه‌ها و با انتشار تصاویر نامناسبی از خود، شئونات اخلاقی و ضوابط سازمانی را رعایت نکرده‌اند و موجبات دلخوری خیل عظیم هنرمندان متعهد و اهالی فرهنگ و هنر را فراهم آورده‌اند."

"از این رو و بر اساس این مصوبه سازمان صدا و سیما موظف شد تا با هنرمندانی که در این شبکه ها خلاف شئونات حاضر شده اند قطع همکاری کند."
این پایگاه توضیح بیشتری درباره "شئونات" ارائه نکرده است.
انتشار برخی عکس‌ها و نوشته‌ها از سوی شماری از چهره‌های مشهور در ایران بارها جنجال‌برانگیز شده است. در یکی از تازه‌ترین موارد، توییت بهرام رادان، بازیگر ایرانی، که در آن قانونی شدن ازدواج همجنسگرایان در آمریکا را رخدادی تاریخی دانسته بود، با واکنش های تندی از سوی محافظه کاران در ایران روبه رو شد.
شورای نظارت بر سازمان صدا و سیما استفاده و حضور در شبکه های اجتماعی را "فرصت تعامل هرچه بهتر هنرمندان با مردم و مخاطبان" دانسته و نوشته است: "صرفاً حضور نامناسب و انتشار تصاویری که باعث نادیده انگاشته شدن ارزش ها می شود را خلاف ضوابط و مقررات می داند."
روابط عمومی تلویزیون ایران به تازگی خبر "ممنوعیت حضور هنرمندان و مجریان این سازمان در شبکه‌های اجتماعی" را تکذیب کرده و گفته بود که این سازمان "هیچ تصمیمی مبنی بر اعمال محدودیت بر حضور هنرمندان و مجریان صدا و سیما در شبکه های اجتماعی نگرفته است."

فوتبال و عکس‌های یادگاری


null

اعمال محدودیت برای شخصیت های معروف،‌ به چهره‌های تلویزیونی محدود نمی شود. در موردی مشابه،‌ هفته گذشته خبرگزاری خبرآنلاین گزارش داد که حمید استیلی، مهدی هاشمی نسب، حسین عبدی و چند فوتبالیست دیگر، به دلیل عکس گرفتن با اندی، خواننده ایرانی مقیم لس آنجلس، پس از بازگشت از کانادا به ایران باید به کمیته اخلاق فدراسیون فوتبال بروند.
بنا بر گزارش ها حسین آبانگاه، عضو کمیته اخلاق گفته است که آنها "باید بابت کار خود توضیح بدهند."
به گزارش خبرآنلاین، مهدی هاشمی نسب، در گفت‌وگویی با مجله دنیای ورزش تورنتو گفته است: "کمیته ای که باید به مسائل مهمی مثل مبارزه با فساد در فوتبال رسیدگی کند اما بیشتر زمانشان به مسائلی چون خالکوبی یا عکس سلفی می‌گذرد."
با وجود عضویت میلیون‌ها ایرانی در شبکه‌های اجتماعی، فیسبوک و توییتر که از مهم‌ترین شبکه‌های اجتماعی به شمار می روند، در ایران فیلترند و به گفته مقام‌های دولتی، اینستاگرام، اپلیکیشین اشتراک‌گذاری عکس، نیز "به صورت هوشمند" فیلتر می شود.

۱۳۹۴/۴/۱۴

'لامبورگینی دست‌ساز' در مشهد

بعدر از یک سال و نیم کار مدام، ۱۵۰ میلیون تومان هزینه،بالاخره 'لامبورگینی دست‌ساز' در مشهد ساخته شد . null

محمدرضا ریحانی ۴۴ ساله و مهندس برق می‌گوید ماکت لامبورگینی‌اش را از روی چند عکس با گل ساخته و بعد با گچ و کامپوزیت قالب‌ریزی کرده است.null

'لامبورگینی' زرد آقای ریاحی ۱۲ سیلندر نیست، هشت سیلندر است، موتوش موتور بیوک است و سرعتش آن طور که می‌گوید نصف لامبوورگینی واقعی است.

او می‌گوید هر کس نتیجه کار را دیده تعجب کرده است، اما از این که شرکت‌های خودروساز داخلی از کارش استقبال نکرده‌اند ناراحت است.

پلاک ماشینش را به نام "خلیج فارس" زده و می‌خواهد روز ۳۰ شهریور، روز جهانی صلح، لامبورگینی‌اش را به خلیج فارس برساند.

۱۳۹۴/۴/۱۰

واکنش سخنگوی فارسی زبان سعودی به انتشار اسناد ویکی لیکس

سید علیرضا نوری زاده که در برنامه افق صدای امریکا بعنوان کارشناس شرکت کرده بود به موضوع انتشار اسناد عربستان سعودی توسط ویکی لیکس به طرز عجیبی واکنش نشان داد و به حمایت از عربستان پرداخت .
وی ضمن اینکه این موضوع را غیر مهم دانست و تا کید کرد که هیچ تاثیری بر رابطه سران سعودی نخواهد داشت .


۱۳۹۴/۴/۲

ورود چند خانم به ورزشگاه آزادی!+عکس

در سالن آزادی تهران اتفاقی افتاد که هه را انگشت به دهان گذاشت. حضور بانوان در حالی که حتی خانم های خبرنگار هم اجازه حضور در سالن را نداشتند

چهار،پنج بانوی تماشاگر با پاسپورت امریکایی تیم ملی ایران را تشویق می کردند. در حالی که یک روز قبل از بازی ایران با امریکا هنوز مسئولان فدراسیون برای ورود بانوان به سالن کشمکش داشتند و بعد هم حضور بانوان کنسل شد، چند بانوی تماشاگر  در سالن ١٢هزار نفری آزادی تهران بازی را از نزدیک تماشا کردند. تماشاگرانی که به قول بعضی ها پاسپورت ایتالیایی داشتند، اما با تکان دادن پرچم سه رنگ تیم ایران را تشویق می کردند. بر اساس قوانین فدراسیون جهانی ، ایران تعهد داده بود نمی تواند مانع از حضور بانوان با ملیت های خارجی به ورزشگاه شود.

Image processed by CodeCarvings Piczard ### FREE Community Edition ### on 2015-06-19 18:35:58Z | http://piczard.com | http://codecarvings.com

حضور همین چند خانم محدود کفایت می کند تا تهدید گرفته شدن میزبانی از ایران اقلا تا بازی بعدی حل شود، خانم هایی که ملیتی دوگانه داشتند و با پاسپورت ایتالیایی شان به ورزشگاه آمده بودند. اما فدراسیون جهانی دیگر بهانه ای ندارد تا این شادی غیر قابل باور را از مردم ایران بگیرد.

۱۳۹۴/۲/۹

بی بی سی و کوبیدن بر طبل تجزیه طلبی در اهواز !

 

 بی بی سی با پوشش خبر اعتراضات اهوازی ها نسبت به بی عدالتی ها در این استان بر طبل تجزیه طلبی کوفت .
کارشناس این برنامه که یاسین اهوازی معلوم الحال است
جالب اینجاست که همانطور که مجری می گوید: کم و کاستی های منطقه شامل همه اقوام است لر ها فارسها و... پس چرا تنها عربها برای اعتراض صف می کشند و چرا بی بی سی در این خبر چندین بار از لفظ عربها استفاده می کند و چرا فقط با عربها مصاحبه کرده اند. !!!

**************************************

 در ضمیمه این خبر استدلال های یک خبرنگار تجزیه طلب را بخوانیم :

من: انصافعلی هدایت، روزنامه نگار آزاد و مستقل آذربایجانی، خود قربانی نژاد پرستی و خود برتر بینی روشنفکران فارس هستم و از همه شما روشنفکران و نویسندگان ایرانی می پرسم: ایران، برای من و وطنم چه کار کرده که من و وطنم با ایران (شما) بمانیم؟ در این باره، وقتی در ایران بودم، مقاله ها نوشته ام اما از وقتی از ایران خارج شده ام، مجبور به خود سانسوری و سکوت شده ام

 

خانم مهر انگیز کار در مقاله پر ارزش “اهوازی و احوازی” مسایل بسیار مهمی را بر زبان آورده اند که من به سهم خودم از ایشان بسیار ممنونم. اما این جمله “واضح است که جدائی برای احوازی سودی ندارد ، او را و قوم او را آزاد نمی گذارند تا از آن منطقه ی پر برکت به سلیقه ی خود بهره برداری کنند” ایشان من را به نوشتن این مقاله مجبور کرد.

مدت ها بود که از ترسم، مقاله ای نمی نوشتم. از روشنفکران خارج نشین می ترسیدم. آن ها لبه دیگر قیچی جمهوری اسلامی هستند. تنها فرقشان در کمی و زیادی رنگ مذهب و ملی گرایی است.

آخرین باری که در مقاله ای به زبان انگلیسی به ایرانیان هشدار دادم که ایران سرزمین خون و خون ریزی خواهد شد، درست 48 ساعت بعد از آن که رئیس ایرانیم آن مقاله را دید، از کارم اخراجم کرد. به نظر او، من، تجزیه طلب بودم. این آخرین سودی بود که من از ایرانی بودنم و از ایرانی های خیلی وطن پرست کسب کردم و دیگر به من کاری داده نشد و نمی دهند. همان طور که از سال 1375 تا 1384 در ایران اسلامی، کاری در رسانه ها به من داده نشد و هر کجا کار کردم، حقوقم را پرداخت نکردند و شکایت هایم هم به جایی نرسیدند (اما این باعث نشده که من تجزیه طلب شوم. هنوز هم تجزیه طلب نیستم ولی …)

چرا اگر ایران تجزیه شود، برای ایران و مناطق تجزیه شده، سودی نخواهد داشت؟ اتفاقا، و من به تازگی به این نتیجه رسیده ام که راه ایران به سوی دموکراسی، حقوق بشر، و ترقی سیاسی و اقتصادی از درون شعله های تجزیه می گذرد. چون، روشنفکران ایرانی همه راه های دیگر را به بن بست کشانده اند و در خفقان ملت های ایرانی، دست حکومت و روشنفکران حکومتی را از پشت بسته اند. آیا در ایران، روشنفکر و جریان روشنفکری وجود دارد؟ خود مبحث دیگری است.

سوال، در مقابل آنگونه استدلال ایرانی هایی که امثال خانم کار می اندیشند، این است: کدام کشورجدیدی که از تجزیه یک کشور دیکتاتوری به وجود آمده، باخته است، سودی نبرده؟ و رو به بهبودی نرفته است؟ مثال بیاورید!

پس چرا آذربایجان، کردستان، بلوچستان، عربستان (خوزستان) و … تجزیه نشوند؟ ایران چه شاخه گلی را بر سر این مناطق زده است که با جدایی از ایران، آن نعمت ها و مزایا را از دست خواهند داد؟ از کدام مزایای اقتصادی، زبانی، آموزشی، تاریخی، حقوقی، اداری، فرهنگی، سیاسی، برابری حقوقی، برابری اخلاقی، رفاه اجتماعی، بهداشتی، کاری، شغلی، امنیتی، موسیقی، رقص و بقیه هنرها و … سخن می توانید بگویید که جدایی از ایران باعث از دست دادن آن ها می شود.

با جدایی آن ها از ایران، شما نمی توانید به آن ها زبان خودتان را به اجبار آموزش داده و آن ها را از فرهنگ، تاریخ و تمدن خودشان بریده و به آن ها بقوبولانید که حقی در این سرزمین ندارند و اگر نمی خواهند با شما بمانند باید از آن جا بروند.

کشورهای مستقل همسایه در اطراف ایران، چه ضرری از استقلالشان برده اند که این سرزمین ها ببرند؟ کدام یک از آن کشورها از ایران و به خصوص از مناطق حاشیه ای ایران (مستعمره ها) عقب مانده ترند؟

مگر نه این که ایران، دیکتاتوری و روشنفکران دیکتاتورش با نفت خوزستان زنده اند و نفس می کشند؟ اگر خوزستان از ایران جدا شود و کشور عربستان را تشکیل بدهد، ایران ضرر می کند یا عرب های خوزستان؟

مگر نه این که میلیارها دلار پول نفت مردم خوزستان به جیب تهران و اصفهان، کرمان، مشهد … می ریزد و دیکتاتوری سیاسی و دیکتاتوری روشنفکری را در ایران شما، آبیاری می کند. و هر روز، قلدری و دیکتاتوری سیاسی، اقتصادی، فکری و نژاد پرستی شما شکوفا تر و دیوانه تر می شود؟

اگر عاقل باشیم، عرب ها و خوزستانی ها را به تجزیه ترغیب می کنیم تا حقوق انسانی خودمان را بدست بیاوریم. آزادی هایمان را بدست بیاوریم. دموکراسی و حقوق بشر را بدست بیاوریم. از منجلاب و عقب ماندگی که به نام ایرانی و آریایی به ما تحمیل می شود، رهایی یابیم. انسانیتمان را باز یابیم. انسانیتی که ما از آن دفاع می کنیم، عین وحشیگری است اما خودمان را به نادانی و پردانی زده ایم.

آزادی بهایی دارد و باید آن را پرداخت. روشنفکری هم بهایی دارد که باید پرداخت. مناطق عقب مانده ایران که خواهان جدایی هستند و می خواهند حقوق و مزایایی انسانی و اجتماعی خودشان را بدست بیاورند هم باید بهایی بپردازند.

عربستان (خوزستان) نفت دارد. گاز دارد. لب دریا است و به راه های آبی جهان مرتبط. اگر از ایران جدا شود، در چند سال، به پای کشورهای عربی آن طرف خلیج می رسد. دهه ها عقب ماندگی فرهنگی و اقتصادیش را جبران می کند. کار برای بومی ها فراوان می شود. درآمدشان بالا می رود. استانداردهای زندگی مادیشان افزایش می یابد و به طبع آن، استانداردهای فرهنگی هم افزایش می یابد. در منطقه و جهان، تحقیر نمی شوند که هیچ، به واسطه استقلال، به خود می بالند. سر بلند می شوند و از حقارتی که اکنون تحمل می کنند، رهایی می یابند.

در مقابل اما، ایران نفت عربستان را از دست می دهد. گاز عربستان را از دست می دهد. میلیاردها دلار حاصل از آن ها را از دست می دهد. پهنه خاکی و جغرافیایی آن را از دست می دهد. نفوس انسانی و جمعیت فعال و مولد آن را از دست می دهد. راه دست یابی به دریا و اقیانوس از آن منطقه را از دست می دهد. تجارت بین الملل برایش پر هزینه تر و سودش کمتر می شود. سرمایه مالیش، بشدت کاش می یابد. پول در گردشش بی ارزش می شود. ارتش و سپاهش، مجبور می شوند، نیروهای سرکوبشان را بشدت کاهش بدهند. دولت، مجبور می شود، کارمندانش را اخراج کند. کارهای عمرانی که با پول نفت و گاز سر و سامان می گرفتند، می خوابند. تولیدات وابسته به صنایع دولتی، متوقف می شوند. نمی تواند سرمایه گذاری جدیدی داشته باشد. پروژه هایی که در سال های قبل سرمایه گذاری شده بود، نیمه کاره رها می شوند. بسیاری از دانشگاه ها و مدارس بسته می شوند. چون بودجه ای برای آن ها نمی ماند. کتاب های درسی که با پول نفت چاپ و توزیع می شدند، دیگر چاپ نمی شوند. فعالیت های فرهنگی که در راستای ترویج زبان فارسی در خارج از ایران و در سراسر ایران انجام می گرفت و تمامی سازمان ها و تشکیلاتی که برای ایران ها فرهنگ تراشی می کردند، و نژاد پرستی را آبیاری، محو و نابود می شوند یا کم رمق می گردند.

در نبود پول نفت و در مقابل شکوفایی همه جانبه عربستان به عنوان یک واحد سیاسی نو ظهور، ایران در چند سال، اسیر بیکاری، افسردگی و عقب ماندگی همه جانبه می شود. مگر آن که بخواهد از اسارت عقاید کهنه و ضد بشری و عقب مانده نژاد پرستی رهایی یابد و به جامعه بین المللی بپیوندد. مگر نه آن که روشنفکران آن، هم در صحنه بین المللی و هم در پهنه کشوری بر طبل افتخار بر آریایی می کوبند و همه انسان ها و فرهنگ ها و تمدن ها را تحقیر می کنند؟ این در حالی است که همه این نوع رفتارهای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی بر ضد قوانین بین المللی است. تصور ایرانیان از حقوق بشر، تنها بر حول محور فارس، ترک، کرد، عرب، بلوچ، ترکمن، لر، شمالی (مازنی و گیلکی) و … می چرخد. روشنفکران و فعالان حقوق بشر آن، از ایران دم می زنند اما مقصودشان، تامین منافع یک قوم به نام “فارس” است.

اگر آذربایجان، کردستان، بلوچستان، شمال و … از ایران جدا شوند، وضع ایران از همه جهت وخیم می شود. ایران و اقتصاد و فرهنگ نژاد پرستانه اش می میرد. شاید و شاید روزی روزگاری در خاکستر آن، جوجه سیمرغی پدیدار شود. اما شاید …

آذربایجان، کردستان، بلوچستان و … هم از نفت و گاز عربستان و اهواز (احواز) بی نصیب نیستند. کارها و سرمایه گذاری های دولتی – هر چند اندک – در این مناطق هم می خوابند. بیکاری گسترش می یابد. به طبع تهران، ورشکستگی اقتصادی همه جانبه و عمیق، در همه این مناطق بوقوع می پیوندد. همه این مناطق، از جدایی عربستان از ایران متضرر می شوند و مدت ها طول می کشد، تا روی پای نحیف خودشان بایستند اما عربستان، از همان روز اول، راه شکوفایی را در پیش می گیرد.

حال تصور کنید که آذربایجان هم از ایران جدا شود. آذربایجان چه ضررهایی را تحمل خواهد کرد؟

تنها ضرر برای آذربایجان و دیگر مناطق خواهان جدایی از ایران، از دست دادن درآمد مالی حاصل از نفت خوزستان خواهد بود. ولی همان طور که اکنون خود خوزستان سهم چندانی از پول نفتش ندارد، سهم چندانی هم به دیگر مناطق نمی رسد. برای همین آن ها بسیار عقب مانده هستند.

در حقیقت، عربستان (خوزستان) مستعمره تمام و کمال با همه مشخصه های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، آموزشی و … فارس به تمام معنی هست. استعمار فارس، به خون و نفت خوزستان زنده و قادر به استعمار دیگر مناطق است. اگر خوزستان آزاد شود، دیگر مناطق به خودی خود آزاد می شوند.

اگر آذربایجان در استعمار خوزستان، به اندازه فارس دخیل نباشد، نقش غیر قابل انکاری در این روند دارد و به هر حال، در این استعمار سهیم است، حتی اگر خودش مستعمره باشد اما اگر مستقل شود، پول نفت و گاز را از دست می دهد.

در عوض، طعم استقلال را می چشد. سرنوشتش را خودش می نویسد و فارس برای او برنامه ریزی نمی کند. در سر راه ایران و اروپا قرار دارد و ایران مجبور است از آن بگذرد تا به اروپا برسد. با همسایه ها و اروپا رابطه سیاسی، اقتصادی و … برابر برقرار می کند. در مناطق جغرافیایی خودش، زبان و فرهنگش را ترویج می هد. این همان چیزی است که فارس اجازه اش را نمی دهد. در مدارس و دانشگاه هایش، زبان خودش آموزش داده می شود. تاریخ و فرهنگش، از زیر خروارها خاک و خرابه و دروغ گویی آریایی به بیرون می آید. شخصیت های تاریخیش، ادبی و فرهنگیش، سیاسی و اقتصادیش احترام خود را باز می یابند. از تحقیری که فارس ها به او روا می دارند، رهایی می یابد. در اندک زمانی، راه خود را باز می یابد. با همسایه های هم فرهنگ، هم زبانش و هم تاریخش– بدون ترس از اتهام های رنگا رنگ- رابطه برقرار می کند.

حداقلش آن است که مثل جمهوری چک، کشوری بدون دسترسی به آب های بین المللی می شود. ولی یک واحد سیاسی خواهد بود و به همان اندازه که با فارس رابطه خواهد داشت، با آنکارا، آذربایجان، با آمریکا، با عربستان، با کردستان و دیگر واحدهای سیاسی رابطه خواهد داشت.

در بخشی از این جمله خانم کار “واضح است که جدائی برای احوازی سودی ندارد ، او را و قوم او را آزاد نمی گذارند تا از آن منطقه ی پر برکت به سلیقه ی خود بهره برداری کنند” نگرانی از آن است که دیگر دولت ها و به خصوص استعمارگان به خوزستان اجازه ندهند تا آزاد باشد و از منطقه پر برکت خود، به سلیقه خود بهره برداری کنند.

از این سخن چنین بر می آید که عرب ها در ایران امروزی آزادند و به سلیقه خودشان از منابع خودشان استفاده می کنند. اما ایشان

هم مانند همه کسانی که می دانند اما انکار می کنند یا خودشان را به کوری عقلی و غفلت می زنند تا در انکارشان بمانند، می دانند که فرقی در میان استعمارگر و مستعمره نیست. استعمارگر استعمارگر است و مستعمره مستعمره است. فرقی هم در بینشان نیست اما اگر هم فرقی باشد، به نفع خوزستانی ها خواهد بود. تصور می کنم خانم کار آن قدر شجاعت دارند که بپزیرند، خوزستان اگر مستعمره آمریکا یا انگلستان یا آلمان، یا سوئد یا سوئیس بود، وضعیت فرهنگی، زبانی، اجتماعی، آموزشی، اقتصادی، کاری، رفاهی، بهداشتی و … بهتری داشت. آزادی هایش بهتر بود و …

جمله آخر این که: وضع تهران و فارس را با مناطق مستعمره ای چون خوزستان، آذربایجان، کردستان، ترکمن صحرا، بلوچستان یکسان و در یک شرایط تصور نفرمایید. این گونه تصور از ایران، عین کوری سیاسی و حماقت سیاسی است. ملت های ما در مناطق مستعمره، از آزادی هایی که شما در مناطق استعمارگر دارید هم محروم هستند. ما اجازه نداریم نام غیر فارس هم داشته باشیم. تمامی نام های جغرافیایی ما را به فارسی تغییر داده اند؟ زبان ما ممنوع است و زندانیان سیاسی ما برای بدست آوردن آزادی سیاسی و دموکراسی در ایران مبارزه نمی کنند. آنان برای بدست آوردن حق آموزش به زبان مادری خودشان در زندان ها می پوسند. آن ها می خواهند فرزندانشان نام کوروش، داریوش، هخامنش، و … را روی فرزندانشان نگذارند. آن ها می خواهند از نام های ترکی که قدغن است استفاده کنند. هنوز برای ما آذربایجانی ها و کرد ها زود است که به دنبال فانتزی باشیم. هنوز شما روشنفکران ایران، حقوق اولیه ما را به رسمیت نشناخته اید و نمی دانید، این رفتار شما مخالف قوانین حقوق بشری و بین المللی است یا اگر می دانید، باور ندارید و معترف نیستید.

آیا واقعا شما و ما روشنفکران ایران زمین، حقوق بشر، کنوانسیون های رفع تبعیض نژادی، آزادی های زبانی را برای ایرانیان ترک، کرد، بلوچ، عرب، ترکمن، لر، بختیاری، قشقایی، ایلامی، مازنی، گیلانی، خراسانی، برسمیت می شناسیم؟ و به آنان حق می دهیم که زبان خودشان را یاد بگیرند؟ و حاضرید تا زبان آنان را یاد بگیرید؟

اگر اعتقاد داریم و قوانین بین المللی را می پذیریم، آیا شجاعت آن را داریم که این اعتقاد را در نوشته ها، گفتارها، رفتارهای سیاسی و اجتماعیمان آشکارا بیان کنیم؟

به نظر شما، ایران یکپارچه خواهد ماند یا تجزیه خواهد شد؟

به نظر شما، با تجزیه ایران و با رفتن نفت و گاز از سر سفره سیاست و اقتصاد ایران، قدرت دیکتاتوری در میان مردم و مناطق مختلف ایران کنونی تقسیم نخواهد شد؟ و در اثر آن، دموکراسی سر برنخواهد آورد؟

من فکر می کنم که ایران تجزیه خواهد شد. چون سیاستمداران دیکتاتور و روشنفکران دیکتاتورش، همه راه های سیاسی را بر روی همه ملت های ساکن ایران بسته اند و جز راه تجزیه، راه بازی برای ملت های ساکن در ایران کنونی باز نگذاشته اند.

انصافعلی هدایت؛

۱۳۹۴/۲/۲

بی بی سی در برنامه ای مفصل 20 دقیقه از خبر خود را به پرداختن به یک موضوع جنجالی پرداخت.
در سالروز مرگ بیژَن جَزَنی (۱۳۱۶- ۲۹ فروردین ۱۳۵۴) فعال سیاسی چپ‌گرای ایرانی و تئوریسین و عضو بنیانگذار سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران و دو تن از مجاهدین خلق در حین فرار از زندان مورد اصابت گلوله قرار گرفتند و کشته شدند.
بی بی سی مستندی را علیه ساواک به مناسبت این موضوع پخش نمود.
شبانگاه۲۹ فروردین ۱۳۵۴ - بیژن جزنی و حسن ضیاظریفی، احمد جلیلی افشار، مشعوف کلانتری، عزیز سرمدی، محمد چوپان‌زاده، عباس سورکی. و دو مجاهد مصطفی جوان خوشدل، کاظم ذوالانوار هنگام فرار از اوین مورد اصابت گلوله نیرو های امنیتی پادشاهی قرار گرفتند.

۱۳۹۴/۲/۱

مستند بی بی سی در سالروز مرگ بیژن جزنی

بی بی سی در برنامه ای مفصل 20 دقیقه از خبر خود را به پرداختن به یک موضوع جنجالی پرداخت.
در سالروز مرگ بیژَن جَزَنی (۱۳۱۶- ۲۹ فروردین ۱۳۵۴) فعال سیاسی چپ‌گرای ایرانی و تئوریسین و عضو بنیانگذار سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران و دو تن از مجاهدین خلق در حین فرار از زندان مورد اصابت گلوله قرار گرفتند و کشته شدند.
بی بی سی مستندی را علیه ساواک به مناسبت این موضوع پخش نمود.
شبانگاه۲۹ فروردین ۱۳۵۴ بیژن جزنی و حسن ضیاظریفی، احمد جلیلی افشار، مشعوف کلانتری، عزیز سرمدی، محمد چوپان‌زاده، عباس سورکی. و دو مجاهد مصطفی جوان خوشدل، کاظم ذوالانوار هنگام فرار از زندان اوین توسط نیرو های امنیتی شاهنشاه کشته شدند.

۱۳۹۳/۱۰/۲۰

رابطه پیتزا و عشق بازی در ایران

در این مستند از رابطه پیتزا و عشق بازی در ایران سخن گفته شده
خوشمزه ترین پیتزای جهان در ایران پختخ می شود.
از پیتزای هزاران سال پیش در ایران تا پیتزای قرمه سبزی

۱۳۹۳/۱۰/۸

باز هم هجوم صدای امریکا به فرهنگ ایرانی

برنامه اقق صدای آمریکا و اظهارات بی پایه و اساس خداداد رضاخانی درباره تحریف  تاریخ ایران و شب یلدا. که بسیاری از جشن های کهن ایرانی را ریشه اش را روم و اروپا بیان می کند. جالب این است که مجری از وی هیچ منبع و سندی هم نمی خواهد. 

البته توسط بانو پوران فرخزاد تو دهنی درست و حسابی خورد.



۱۳۹۳/۶/۱۸

اصلاح طلبان لس آنجلس را نیز فتح کردند


زین پس ابراهیم نبوی که دلش خیلی زیر عبای خاتمی کرده لس آنجلسی می شود
وی در فیس بوکش نوشت:
"دوستان عزیز
قراره از این هفته، هر ماه دو برنامه معرفی و امضای کتاب در لس آنجلس برگزار کنم. در این برنامه ها هر بار یکی از کتابهای خودم رو معرفی می کنم و همون کتاب رو برای فروش خواهم داشت که اگر کسی هم دوست داشت بتونه کتاب رو بخره. البته من که کتاب رو نخواهم داشت، کتاب در کتابفروشی آقای قاسم بیگ زاده که کتابفروشی پارس رو در وست وود داره، فروخته می شه و این کتابفروشی محل برگزاری جلسات یک هفته در میون کتاب منه. جلسات به فاصله یک هفته در میون روزهای شنبه از ساعت 3 تا 6 عصر برگزار می شه و لذا روز شنبه همین هفته یعنی شنبه سیزده سپتامبر ساعت 3 تا 6 عصر جلسه معرفی و امضای کتاب " کوتوله ها و درازها" برگزار می شه.
در این کتاب که به سال 1379 توسط نشرنی منتشر شد و دراون نوشته های کوتاه من با طرح های رضاعابدینی چاپ شده معرفی می شه و فکر کنم بیست نسخه از اون موجود باشه که دوستان می تونن کتاب رو همونجا بخرند. مثلا جلسه معرفی و امضای کتاب هست. دو هفته بعد هم، جلسه معرفی رمان "خانه امن" و یک ماه بعد جلسه معرفی کتاب " سالن شش" برگزار خواهد شد.
این جلسات در محل کتابفروشی پارس که صاحب اون یعنی آقای بیگ زاده خودش یک پژوهشگر ادبیات ایران که محققی دقیق و با دقت های مناسب آثار تاریخی است برگزار می شه. آقای بیگ زاده در سالهای اخیر کتاب " رستم التواریخ" سید محمد آصف و همچنین کتاب " التفاصیل" توللی رو ویرایش کرده و چاپ کرده و کارش هم بسیار حرفه ای و خوب بوده. در همین جلسه نگاه مختصری هم به دو کتاب مهم طنز فارسی یعنی " رستم التواریخ" و " التفاصیل" خواهم کرد. دوستانی که مایل هستند برای برنامه روز شنبه بیان، می تونن همینجوری بیان، یا اینکه به من خبر بدن، یا اینکه اصلا خبر ندن، یا اینکه اگر نخواستند بیان هم لازم نیست به من خبر بدن. البته اگر خواستند بیان هم لازم نیست بهم خبر بدن. کلا هر کی هر کار دوست داشت بکنه.
ضمنا یک فیلم کوتاه چهاردقیقه ای در معرفی کتاب کوتوله ها و درازها آماده شده که می تونید اونو ببینید. آقای توحید ارنگه این فیلم رو ساخته. من برای هر برنامه یک فیلم کوتاه آماده می کنم که در یوتیوب خودم منتشر می شه و در همین صفحه لینکش گذاشته می شه. این فیلم رو ببینید و اگر نظری دارید بنویسد.
آدرس محل برگزاری برنامه که ساعت 3 تا 6 بعدازظهر روز شنبه 13 سپتامبر یعنی همین شنبه برگزار می شه، فروشگاه کتاب و انتشارات پارس با این آدرس است. هر کسی سئوالی داشت یا همین زیر بنویسه یا برای من به همین فیس بوک پیام بده."
https://www.facebook.com/Ebrahim.Nabavi.Page?ref=stream

  قبلا در هفته گذشته وی چندین بار از خاتمی تعریف و تمجید کرده . 

مثلا چند مورد را برایتان میذارم: 

شان نظام
گاهی اوقات بعضی ها درباره نظام یک طوری حرف می زنند که اگر آدم هیچ اطلاعی نداشته باشد شک می کند که مبادا خدای ناکرده نکند این نظام جمهوری اسلامی موجود محترمی باشد و ما خبر نداریم. البته این شک معمولا زیاد طول نمی کشد، چرا که وقتی رادیو گوش می دهی یا تلویزیون می بینی بالاخره خبرهایی می شنوی که دل آدم قرص می شود که نه، این نظام موجود محترمی نیست. مثلا همین حرفهای آقای مصطفی پورمحمدی وزیر دادگستری که گفته « وجود چهارده میلیون پرونده در دستگاه قضایی در شان نظام نیست.»
اتفاقا همین چهارده میلیون پرونده در شان نظام هست، کشوری که همه روسای جمهورش سابقه تخلف از دید قوه قضائیه دارند، کشوری که حداقل یک ساختمان چهارطبقه لازم است تا پرونده های تخلفات دولت قبلی در آن گذاشته شود، کشوری که چهار میلیون معتاد به مواد مخدر دارد، کشوری که رکورددار رشوه در جهان است، کشوری که در سال یک میلیون زن در آن از پلیس بخاطر نوع لباس شان تذکر می گیرند، اتفاقا شان نظام اش همین است. حالا یکی می گوید که خاتمی رئیس جمهور همین نظام بوده و فلان آدم باشعور وزیر این حکومت بوده، ولی این اشتباه است. از قضا خاتمی و خیلی از آن آدمهخای باشعور با شان این نظام تفاوت داشتند، وگرنه بقیه چیزهایش به خودش می آید.
**********

"خاتمی! دوستت داریم
چقدر خوب است که خاتمی هست و حتی اگر بعد از سه ماه هم یک کلمه حرف بزند، آدم می داند که حتما حرف حساب می زند. روحانی برای من نمونه یک سیاستمدار مفید است، اما خاتمی یک سیاستمدار شریف است، نه اینکه روحانی شریف نیست یا خاتمی مفید نیست. تاکید من این است که هر کدام تعریف اصلی شان چیست. محمد خاتمی گفت: « برخی می گویند مردم انقلاب نکردند برای زندگی و وضعیت مادی بلکه برای اجرایی شدن احکام اسلامی آن هم برخی ظواهر اسلامی، انقلاب کردند یعنی گویی انقلاب فقط برای این بوده که شراب فروشی های رسمی بسته شود و برود در خانه ها تهیه شود، فسادکده های رسمی بسته شود اما فساد در جامعه گسترش یابد. ظاهر قیافه ها اسلامی شود اما باطن مهم نباشد.» خاتمی گفته: « امروز متاسفانه به دلیل بزرگ شدن ارقام فسادها به نظر می رسد فساد و سوءاستفاده باید بیش از هزار میلیارد باشد تا در جامعه حساسیت ایجاد شود.» آخرش هم خاتمی اضافه کرده که « انقلاب آمد که زندگی مردم را عوض کند؛ البته که می خواست فساد نباشد؛ فساد اصلی یعنی حکومت استبدادی و وابستگی به بیگانه و بعد هم فسادهای اخلاقی و انحرافات موجود در جامعه بود. مردم ما اقتصاد خوب و خودکفایی می خواستند. مردم می خواستند زندان هایشان بسته شود و فضای باز داشته باشند و فقط دزدها، آدم کش ها و توطئه کنندگان برای براندازی –آنهم با تعریف واقعی براندازی- دستشان کوتاه شود.» هر وقت این آدم دو کلمه حرف می زند، من به این نتیجه می رسم که هنوز هم یک مدیر عالیرتبه ایرانی می تواند درست، مودب، شرافتمندانه حرف بزند و دروغ نگوید. می خواهید بگویم که عاشق این آدم هستم؟ آره، هستم، چه کنم؟

 **************

...

لابد می خواهید بگوئید که مگر اعتقاد داشتن به روحانی یا هاشمی یا خاتمی نشان دهنده گرایش افراد به دموکراسی است؟ البته که هست. همین است دیگر. اگر هم فکر می کنید ایران کشوری است در حد فاصل فرانسه و سوئیس و ایتالیا و اتریش و هلند و آلمان که بهتر است حتما حتما حتما حتما هر روز به نقشه ایران نگاه کنید، قرص های تان را به موقع بخورید و زیاد نمک روی غذایتان نزنید که فشار خونتان بالا نرود.

 

 

 

این ابراهیم نبوی شش ماهه که می خواهد ایران برود !! آخه گوشکوب ایران رفتن که این همه تبلیغات نداره آن هم با چرب ترین تملقات!! تو که جز حجب و حیا دریدن هنری نداری چرا می خواهی ایران رفتن را به یک طرح و پروژه سیاسی تبدیل کنی و کمپین راه بیاندازی؟! هی نشستی سر بی صاحب را می تراشی!! هیچ مذاجی به این پروژه بازگشت به ایران دل نمی بندد مگر این که دچار سوء هاضمه سیاسی باشد، تو که نمی توانی خوب را تحسین کنی لااقل بد را تائید نکن و آن چنان را آن چنان تر نساز!! و به خلق روزگار درس دروغگویی و تزویر و تقلب و دورویی نده ! برو ایران که برایت  قدح آبدوغ خیار و مغز پسته آماده کردند! 

۱۳۹۳/۶/۱۵

یک فروند هواپیمای وزارت دفاع آمریکا در بندرعباس نشست.

 رویترز: یک مقام مسؤول در وزارت امور خارجه آمریکا گفت یک فروند هواپیمای در اجاره این کشور که از پایگاه نظامی آمریکا در بگرام افغانستان حرکت کرده بود روز جمعه مجبور به فرود در بندرعباس شد.

مقصد این هواپیما،‌ دبی بود اما مجبور شد برای فرود در فرودگاه بندر عباس تغییر مسیر بدهد.

دلیل این فرود اضطراری هواپیما "مسئله اداری" اعلام شده است.

 این مقام آمریکایی افزود:‌ برخلاف خبر رسانه ها، ارتش ایران این هواپیما را مجبور به فرود اضطراری نکرد. 

وی تاکید کرد که مسئله ای مطرح شده درباره این هواپیما حل شد و امیدوار است هواپیما به زودی دوباره پرواز کند.

رسانه ها خبر داده اند که این هواپیمای در اختیار آمریکا بامداد شنبه توانست بندرعباس را به مقصد دبی ترک کند و سالم به مقصد برسد.

یک مقام آمریکایی توضیح داد: این هواپیما به هنگام ورود به ایران نتوانست اطلاعات مورد نیاز درباره خط پروازی خود را ارائه کند به هین دلیل ایران از هواپیما خواست دوباره به افغانستان برگردد اما به دلیل کمبود سوخت،‌ هواپیما درخواست فرود در بندرعباس را ارائه کرد که مورد موافقت قرار گرفت.
قبل از این روزنامه واشنگتن پست خبرداده بود جنگنده های ایرانی یک فروند هواپیمای در اختیار آمریکا را مجبور به فرود در بندرعباس کرده بودند که این موضوع تکذیب شد.
این هواپیما حامل حدود 100 شهروند آمریکا و دو شهروند کانادا متعلق به شرکت اماراتی فلای دبی است که در اجاره وزارت دفاع آمریکا (پنتاگون) قرار دارد.
روزنامه نیویورک تایمز درباره سرنشینان این هواپیما نوشته است آنها پیمانکاران نظامی آمریکا بوده اند.

۱۳۹۳/۵/۳۰

بیانیه جمعی از جوانان ایرانی خطاب به مسئولان BBG در ایالات متحده امریکا




 جمعی از جوانان ایرانی در نامه ای خطاب به مسئولان BBG  و سیاستگذاران در
 از مقامات رسمی دولت امریکا خواستند که نسبت به عملکرد و سیاست های مماشات گرانه و جا اندازانه صدای امریکا و رادیو فردا تجدید نظر نمایند .


we are a group of youth suffered in the hands of cleric regime in Iran. our aim is freedom, liberty and equality to be able to get to a government through democracy that will care human right, rise and better the political program of VOA and Radio Farda . therefore we present our opinions and critics, we have that the American people of freedom seekers and political activist, this our big country will be assisted for achievement of this goals.
VOA tv
 this media formally acted perfectly in these goals but later faced with weakness such as:
1. lack of knowledge and information about matters and new inside the country, and the cause some of the their viewers can be easily betrayed, and the smearing of opposition will lead for the people to laugh at them.
2. permission for presenting the views of the supporters of the regime in its programs, and cutting the opposition especially the supporter of the former regime.
3. Inefficient and lack of interest of the programs and even shows inappropriate mistakes and goofs.
4. Destruction of formal regime and its governmental services before the Islamic revolution, and this is resulted in acceptance of the this regime .-Islamic regime.
5. propagation of political movement of American people on this media, apart from pessimistic and fed up of Americans there is no any good result.
6. supports for Iranian government to achieve atomic weapons through different explanation from the worlds of expertise and viewers.
7. Destruction of different sects and religion especially Zoroastrian which was the cradle of Iran.
8. uplifting of the level of the host who is involve in sexual issues (Mahdi Falahati and  harassment of his co-worker). one of host of this program  said that case of sexual assault is been follow by court, the people of Iran are too sensitive about this issues.
9. support for terrorist groups like MEK, Abdul Malik Rigi and so on, and it was the first time on this channel was advertised, and through this the opposition was identified with terrorist ugly face.
Radio Farda
1. lack of support and propagation of marginalize movement and regime opposition on this radio and unequivocal support to reformers.
2. Family relationship: it is a such that most of those who works in this Radio are husbands and wives or family members, and give less importance to faulty receipts. (Kaywan Husaini and Faran Asimi, Wahid Por Ustad and Farnush Amir Shahi, Babak Gafuri Azar and Arishiya Taqiyan).
3. less audience, the management has confess that due to lack of efficiency of the programs and lack of live programs and live connection to the viewer and audience.
4. lack of technical capabilities that always cause for the viewers to get fed up and even it once cause for Alan Are to be upset. the American speaker of foreign affair in Persian and Alan once left the program before it get to an end (program, sixth hour- Niuosha Boqrati)
5. with the excuse of being neutral sometimes Israel is opposed and views of supporters of Iranian regime about Israel is mentioned.
6. by different attitudes that contract Iranian culture, it lead to the fed up of Iranian people from American and funded channels by the Americans.


۱۳۹۳/۵/۲۸

افتخاری دیگر برای شهرام همایون-تخریب در سریال صدا و سیما


 حضور شهرام همایون درسریال جمهوری اسلامی برای تخریب میهن پرستان و هواداران نظام پادشاهی نشان از قدرت شخصیت وی و جایگاه جنبش ما هستیم دارد.



۱۳۹۳/۴/۱

باز هم بی بی سی و بازی با احساسات ایرانیان


بی بی سی فارسی برای بار دوم در گزارشی فوتبالی، تصاویری از ایرانیان حاضر در برزیل را پخش کرد.
هرچند حضور فعال ایرانیان با پرچم شیر و خورشید در باشگاه و شهر های برزیل پر رنگ است اما بی بی سی با زحمت زیاد این موضوع را سانسور می کند و تنها با پخش پرچم های ج. ا .ا وفاداری خود را به دولت روحانی ابراز داشت.