‏نمایش پست‌ها با برچسب نان. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب نان. نمایش همه پست‌ها

۱۳۹۲/۱۱/۲۵

ارمنستان می‌خواهد «لواش» را سند بزند و ج .ا . ا نمیداند چه کند

نانی که هر روز اغلب مان از آن استفاده می‌کنیم و انواع و اقسام آن را به صورت بسته بندی شده در مغازه ها می‌بینیم، نزدیک است مالک معنوی بیابد و به نام دیگران ثبت شود. لابد اگر زورشان برسد، می‌بایست از بابت مصرف روزانه‌مان از میراث ایشان، باج و خراج هم بدهیم! چرا اینگونه شده و چه باید کرد؟

ارمنستان می‌خواهد «لواش» را سند بزند و ما نمی‌دانیم چه کنیم!


به گزارش «تابناک»، پس از آنکه موفقیت‌های کوچکی مانند عذرخواهی چند موسسه بین المللی بابت جعل نام خلیج فارس، با تکرار مکرر این جعل نام توسط کشورهای ریز و درشت آن سوی این پهنه آبی و همراهی مزدورانه امثال گوگل، به نوعی سرخوردگی رسیده و با دست درازی برخی از همسایگان به میراث ملموس و ناملموسی همچون مفاخر ایران زمین، تار، چوگان و ... اوج گرفت و اقدام درخوری صورت ندادیم، توقع زیادی خواهد بود که بشنویم «لواش» مدعی یافته و مسئولان باید واکنش نشان دهند.

درخواست جمهوری ارمنستان برای ثبت روش پخت نان لواش به عنوان میراث غیر مادی متعلق به این کشور در فهرست میراث معنوی یونسکو، از یک سو حکایت از باز شدن جبهه‌های جدید دست اندازی به هویت کشورمان توسط کشورهای همسایه دارد و از سوی دیگر، اینقدر دم دستی و خام دستانه به نظر می‌رسد که می‌تواند همه بساط ثبت میراث در یونسکو را برای مردم کشورمان به مضحکه تشبیه کند چراکه اگر قرار باشد لواش ارمنستانی باشد، دیگر هیچ چیزی میراث ایرانیان نخواهد بود!

معجون خنده-گریه آور فوق درست مثل این است که یا باید هر بار به دنبال کشورهای دور و اطراف بدویم و ببینیم چه چیزی را می‌خواهند ثبت جهانی کنند و سهم خودمان را از تلاشی که ایشان آغاز کرده‌اند، بجوییم (اتفاقی که تا کنون رخ داده است) و یا باید دوره بگردیم و ریز و درشت روزمره زندگی‌مان را گردآوری کرده و پرونده سازی کنیم تا یونسکو به نام کشورمان ثبتش کند و با پیش دستی ما، دیگر کسی نتواند مدعی بدیهیات زندگی ایرانیان شود که خدا می‌داند این راه تا چه اندازه نشدنی و پر هزینه خواهد بود.

کافی است تنها نان های سنگک، تافتون و بربری را که هر یک شیوه پخت مجزا و عطر و طعم متفاوتی دارند را به یاد آورده و فرایند پرونده سازی برای ثبت شان را در ذهن شبیه سازی کنیم تا دریابیم که جدای این نان های همه‌گیرتر و مشهور تر ایرانی، کم نیستند نان هایی که در مناطق مختلف کشورمان طبخ می‌شوند و همه ارزش ثبت جهانی دارند؛ اگر به این فهرست غذاهای فراگیر و یا بومی مناطق مختلف ایران را بیافزاییم، به نظر می‌رسد که برنامه کاری مان برای معرفی میراث معنوی به یونسکو تا چند سال پر شده باشد و وقتی برای رسیدگی به مفاخر، ابنیه تاریخی، آیین های باستان و غیره نماند.


هرچه این روی ماجرا نشدنی و چه بسا غیرعقلانی به نظر می‌رسد، باز نمی‌توان به راحتی نشست و منتظر ماند لواش به نام کشور دیگری ثبت شده و غرور جریحه دار شده ایرانیان در ثبت های قبلی یونسکو، بار در معرض گزند آسیب های بعدی قرار گیرد. پس چه باید کرد؟


نکته تلخ در این اتفاق این است که نمی دانیم چه باید کرد چراکه تاکنون یکبار خود را در معرض این پرسش قرار نداده‌ایم که آیا میراث ایرانیان، به ویژه نوع غیر ملموس و یا حتی برشی روزمره از زندگی ایرانیان (مثل نان لواش که نمی‌دانیم میراث حسابش کنیم یا بخشی از زندگی روزمره و جزئی جدایی ناپذیر از سفره‌ای که روزی سه بار مقابلمان پهن شده و در آن غذا می‌خوریم!) برایمان اهمیت دارد یا خیر؟ اگر مهم است، تا چه حد؟ آنقدر که تلاش کنیم به ثبت جهانی برسد، آنقدر که نگذاریم دیگران به نام خودشان سند بزنند؟ آنقدر که بر کیفیت آرد و نظارت بر طبخ آن کوشش کرده و تلاش کنیم از سفره مردم حذف نشود یا ...؟