احمد رافت که بارها در برنامه خود با تجزیه طلبانی از کرد و عرب و بلوچ مصاحبه کرده است و شعار ها و افکار فدرالی و تجزیه طلب آنها را منعکس نموده است در پی اعتراضات زیاد مخاطبانش بالاخره به صراحت و با استدلال به حمایت از تجزیه طلبان برخاست.
وی در مطلبی که در وبلاگ و فیس بوک شخصی اش منتشر نموده تجزیه طلبی قومیت های مختلف را برای نجات جانشان موجه و خوب توصیف کرده و کسانی که ۀنها را سرزنش می کنند را محکوم کرده است.
"درباره برنامه شبنامه بنده را متهم به تجزیه طلبی می
کنند. همانطور که در گفتگویم با دوست عزیزم سیروس ملکوتی "برنامه چهره ها "
مطرح کردم روزنامه نگار نمی تواند درباره مسائل اطرافش خنثی و بی نظر باشد چون قبل
از آنکه روزنامه نگار باشم من یک شهروند فعال سیاسی هستم.
علت این اتهام بنده پرداختن به موضوع زندانیان سیاسی اقلیت
ها و ملیت های مختلف بلوچ ، عرب ، کرد و ترک است .
در پاسخ باید بگویم که پرداختن به این موضوع بخاطر عدم
آزادی این گروه ها در بیان عقاید و افکار شان در رسانه های رژیم و حتی رسانه های
سیاسی اپوزیسیون در خارج کشور است . اگر من هم بعنوان یک ایرانی از این افراد استقبال نکنم و حرف آنها
را منعکس نکنم آیا به سانسور و تک رایی متهم نمی شوم.
آیا نباید کسی حرف دل این فعالان سیاسی (حتی تجزیه طلبان
آنها را ) بشنود و یا پاسخ شان دهد و یا به خواست آنها تن دهد.
اما من سوالی را مطرح می کنم که از یکی از این افراد شنیده
ام و هنوز هم خودم پاسخ آنرا پیدا نکرده ام:
عده ای با هم تصمیم می گیرند بوسیله یک قایق مسیری را در
دریا همسفر شوند. اتفاقا دچار طوفان می شوند و قایق می شکند و برخی افراد درون
دریا پرتاب می شوند و کمک همراهان هم سودی نمی بخشد و چند نفر در دریا غرق می شوند
ولی چند نفر دیگر با گرفتن تکه ای از قایق شکسته به سختی خود را به ساحل می
رسانند. نجات یافتگان نمی دانستند که آن ساحل کجاست و آیا برای آنها امنیت خواهد
داشت یا نه؟ اما به گمان آنکه از غرق شدن در دریا مناسب تر است خود را به آن ساحل
رساندند.
هیچ کس آن نجات یافتگان را سرزنش نخواهد کرد که چرا خود را
نجات دادید چون آنها سعی شان آن بود که همراهان را نجات دهند اما نشد و خود را هم
به سختی نجات دادند.
مثل ملیت های کشور ما هم هیمن قایق است و غرق شدگان و نجات
یافتگانش.
قایق، کشور ایران است که همه امید داشتیم همه ملیت ها و
اقلیت ها و افکار در کنار هم به مقصد رشد و پیشرفت و آزادی برسیم. غرق شدگان مردمی
هستند که گرفتار این رژیم جهل و خرافه و بی منطق شده اند. نجات یافتگان اقلیت هایی
هستند که با استفاده از اهرم اعمال تبعیض این رژیم بر آنها می توانند خود را نجات
دهند و از این رژیم خلاصی یابند و به کشور دیگری که امید نجات بیشتری باشد برسند.
آیا اگر اینها برای
حفظ جان خود با کشور های همسایه که آزاد ترند و نگاه انسانی تری به آنها دارد متحد
شوند باید سرزنش شوند؟
آیا اگر برخی در شهر های مرکزی با سبد کالا و یارانه و ...
تطمیع و تهدید شد و سر جایش نشست و در بی شرافتی و بی عزتی و بی یاقتی غرق شد بقیه
هم باید مثل او خفه شوند و ملیت های دیگر هم ساکت بنشینند؟
چرا کمی واقع نگر نباشیم و حق حیات ، آزادی ، برابری و زبان
مادری و... را برای بقیه به رسمیت نشماریم؟
این سوالات یکی از دوستانم بود که من و شما آنها را تجزیه
طلب و دشمن ایران می دانیم.
من نمی دانم ایران به خودی خود چه چیزی است که از من و شما
و مردم آن ارزشش بیشتر است؟
اگر ایران باشد ولی ویران و دچار فقر فکری و عقب مانده و با
مردمی ذلیل و ساکت بهتر است یا ملیت هایی آزد و رها و زنده و مترقی؟
چرا تمامیت ارضی و مرز های کشور ایران برای ما اینقدر تابو
شده است و از جان مردمانش هم با ارزش تر است؟
چرا ما باید پیرو سلطنت طلبانی عقب مانده فکری باشیم که
دچار نژاد پرستی و افکار ناسیونالیستی افراطی شده اند.
به خود آییم و کمی فکر کنیم و دوباره حرکت کنیم به امید
آزادی ایرانیان، نه ایران ؟"
اینجاست که من صبرم تمام میشه و این نادان و آدم کور را با ...کور یکی می بینم :